ژله ای

دلم میخواست جای اون دختره تو اون کارتونه ابری با احتمال ریزش کوفته قلقلی بودم. دلم میخواذ مثل اون میرفتم تو یه قصر ژله ای که همه چیزش از ژله بود. یه جاهاییشم واسه تنوع با پاستیل تزیین شده بود. وقتی میخواستم بیام بیرون از قصر مجبور بودم انقدر از دیوار بخورم که یه سوراخ درست بشه و بعد من ازش بیام بیرون. خیلی لذت بخشه زندگی تو همچین خونه ای. همه چیز اونجا انعطاف داره. اگه میتونستم یه پسره ژله ای هم توش میذاشتم هر وقتم که احساس میکردم داره اذیتم میکنه درسته قورتش میدادم. کاش تخیلاتمون به حقیقت تبدیل میشد.اصلا کاش میشد هرچیزی رو که باعث ازارمون میشدو قورتش میدادیم اونوخ از همه چیزای بد واسمون یه مزه خوب میموند.  

 

پا نوشت: اگه واقعا یه همچین اتفاقی بیوفته ما همه از چاقی میترکیم چون از صبح تا شب باید مشغول خوردن باشیم