ژله ای

دلم میخواست جای اون دختره تو اون کارتونه ابری با احتمال ریزش کوفته قلقلی بودم. دلم میخواذ مثل اون میرفتم تو یه قصر ژله ای که همه چیزش از ژله بود. یه جاهاییشم واسه تنوع با پاستیل تزیین شده بود. وقتی میخواستم بیام بیرون از قصر مجبور بودم انقدر از دیوار بخورم که یه سوراخ درست بشه و بعد من ازش بیام بیرون. خیلی لذت بخشه زندگی تو همچین خونه ای. همه چیز اونجا انعطاف داره. اگه میتونستم یه پسره ژله ای هم توش میذاشتم هر وقتم که احساس میکردم داره اذیتم میکنه درسته قورتش میدادم. کاش تخیلاتمون به حقیقت تبدیل میشد.اصلا کاش میشد هرچیزی رو که باعث ازارمون میشدو قورتش میدادیم اونوخ از همه چیزای بد واسمون یه مزه خوب میموند.  

 

پا نوشت: اگه واقعا یه همچین اتفاقی بیوفته ما همه از چاقی میترکیم چون از صبح تا شب باید مشغول خوردن باشیم 

خوشمزه

وای تازگیا به این نتیجه رسیدم که من ۳تا نه ۴ تا چیزو خیلی دوست دارم. هیچ چیز لذت بخش تر از خوردن ازگیل انبه پسته تازه و اشکنه نیست.   

البته نارگیل و سنجدم به اندازه اونا دوست دارم ولی اونو نمیتونم تا صبح بخورم چون گلاب به روتون شکم مکم آدم و بهم میریزه. انقدر اینارو دوست دارم که موقع خوردنش بهشون فکر میکنم. انقدر وجودشون واسم مهمه که در بارشون وبلاگ مینویسم  

تا حالا شده انبه رو بزاری تو فریزر یخ بزنه بعدا بخوری؟ واقعا لذت بخشه

یا وقتی تنهایی یه سبد پر ازگیل بزاری جلوت بخوری؟ 

یا اشکنه انقدر داغ باشه که نتونی بخوری  (قابل توجه کسانی که نمیدونن اشکنه چیه: رجوع شود به پا نوشت) 

دیروز  ۱ کیلو پسته خریدم خوردم بعدشم پوستاشو بردم خودم انداختم بیرون که کسی نفهمه.   

 

خلاصه اینو بگم که من دختر قانعیم و با این ۴ - ۵ تا چیز خیلی راحت گول میخورم

 

 

پانوشت: اشکنه تکیل شده از آب پیاز رب و مقداری شنبلیله و یه کم آرد برنج واسه لعابش. خیلیم بخوای به خودت حال بدی میتونی لپه توش بریزی.

میدونی دلم میخواد مثل کی باشم. دلم میخواست جای اون دختره زشت مهرنوش خواننده باشم. همون که آهنگه تو که چشمات و خونده. دلم میخواست به همون اندازه اعتماد به نفس داشتم و بی آر بودم.(شایدم بی عار)   

کاش میشد انقدر به حاشبه فکر نمیکردم. همش به فکر اینم که دیگران چی راجع به من فکر میکنن. یه وقت یه چیزی نگم که کسی ناراحت بشه.حالا اگه یکی ناراحت شد چه جوری از دلش درارم . یه وقع هایی یعنی بیشتر مواقع انقدر تو این قضیه فرو میرم که کاملا خودم و یادم میره.  ولی خدایی این دختره  خیلی باحاله. در کمال ارامش با اون گل قرمز رو کله ی بو گندوش راه میره و میخونه. چترم دستش گرفته که آفتاب رو صورتش نخوره.  

 

 

ادامه مطلب ...

الماسهای اشو

عشق فقط می بخشد.

عشق تجارت نیست٬بنابراین اصلا حساب سود و زیانی در میان نیست.

عشق از بخشش لذت می برد.درست همانطور که گلها از عطر افشانی لذت می برند.

چرا باید در هراس باشند؟

تو چرا باید در هراس باشی؟

به خاطر داشته باش٬ترس و عشق هرگز با هم نیستند.نمی توانند با هم باشند.

هیچ هم زیستی یی ممکن نیست.

ترس درست نقطه مقابل عشق است.

 

 

بگذار خنده ات با تمام وجود باشد.

خنده ای با تمام وجود پدیده نادری است.

وقتی هر سلول بدنت می خندد٬

وقتی هر تار وجودت از سر وجد به ارتعاش در می آید٬

آن گاه انبساط خاطری عظیم به همراه می آورد.

فعالیت های معدودی وجود دارند که بی اندازه ارزشمندند.

خنده یکی از آنهاست

سالگرد تولید

تاریخ تولید: ۲۴/۰۶/ ۱۳۶۵    

تاریخ انقضا : فکر کنم دارم منقضی میشم (ترشیده) 

تولد تولد تولدم مبارک

مبارک مبارک  

تولدم مبارک 

بیام شمع هارو فوت کنم  

تا صد سال زنده باشم 

 

 یادش بخیر انگار همین دیروز بود که به دنیا اومدم

 

چه الکی الکی ۲۵ سالمون شدا !

۲۵ سال زندگی کردم به اندازه ۵ سالم ازش نفهمیدم. 

ولی خدایی روزه قشنگیه و گاهی زشت  

یه کسایی به آدم تبریک میگن که اصلا فکرشو نمیکنی.  و البته یه کسایی هم بهت تبریک نمیگن که باز هم اصلا فکرشو نمیکنی.   

.

 

خلاصه اینو بگم که تبریک از هر کس و  نا کسی ما قبول میکنین و هدایای با ارزشتونو با کمال میل میپذیرم.

  

                     با سپاس فراوان